تعزیه آنقدر رشد کرده بود که برای اجرایش جای ثابتی در نظر بگیرند اما سفرهای شاه ندید بدید به فرنگستان و رفتن دل و دینش برای تئاتر، حداقل خوبیاش این بود که تعزیه در ایران یک پشتیبان دولتی پیدا کرد. ساخت بناهایی که برای اجرای تعزیه مناسب باشد، در همه شهرهای ایران رایج شد و کار آنقدر بالا گرفت که فقط در استان مازندران، هزار و 135 تکیه ساخته شد و تهران 3 فرسخ و نیمی ـ که هنوز آنقدر از پایتختیاش نمیگذشت ـ صاحب 50 تکیه شد؛ البته قبل از عهد زندیه، ما ایرانیها به بناهایی با کاربریهای متفاوت، تکیه میگفتیم؛ راستش این داستان سر درازی دارد...
بد نیست بدانید
از قرن هشتم، ساخت مراکزی برای اسکان و پذیرایی از فقیران و همینطور جمعشدن صوفیان و دراویش باب شد که به آنها تکیه میگفتند. با شکلگیری آیین فتوت و اضافهشدن ورزش به مراسم معمول در تکایا تغییراتی در کاربرد فضای این بناها و شکل و شمایلشان ایجاد شد.
در شیراز تکایای صوفیان حتی تا عهد قاجار هم رونق داشت.
قصهگوهای آیین چمر و سوگ سیاوش را خیلیها، متقدمان باستانی مرشدهای تعزیه خوان میدانند و احتمال آن هست که تکایا یا بناهایی با نام دیگر در ایران باستان برای اجرای نمایش وجودداشته.
اوج رونق تکایا از عهد سلطنت ناصرالدین شاه تا انقلاب مشروطه بوده.
از تکایای معروف تهران در عهد قاجار،جز تکیه دولت باید به تکیه حاج میرزا آغاسی، سادات اخوی و تکیه عزت الدوله ـ که منتسب به خواهر ناصرالدین شاه بود و اختصاص به بانوان داشت ـ اشاره کرد.
اصفهانیها گاهی به مقبره زاهدان هم تکیه میگویند؛ مثل تکیه میر فندرسکی، عارف و فیلسوف برجسته عهد شاه عباس صفوی.
با توجه به اینکه تکیهها گاه چند روز در سال کارایی داشتند، در فضاها و معابر شهری ادغام میشدند؛ مثل چهارسوقهای بازار که در ایام محرم محلی برای نمایش تعزیه بودند.
اهمیت تکایا در بعضی روستاها باعث شد که حتی نام روستا با تکیه شروع شود؛ نمونه اش تکیه ناوه است در ضلع جنوبی رودخانه شاهرود.
بسیاری از تکایا در عهد پهلوی به دستور رضاخان تخریب شدند.
عزاداری و رفع مشکلات قومی؛ معینالرعایا، تکیه معاونالملک را برای این دو چیز ساخت. بنایی که حسین خان معینی ساخت، کمکم تکمیل شد تا تبدیل به یکی از تکایای مفصل کرمانشاه شود.
عباسیه که به حیاط بنا میگویند، زینبیه و حسینیه 3 قسمت تکیه بزرگ معاونالملکاند. این تکیه را ـ که به خاطر کاشیهای خشتیاش معروف است ـ توی یکی از خیابانهای شهید حداد عادل کرمانشاه و بعد از پایین رفتن از 17 پله سنگی میتوانید ببینید.
سقانفار
بعید میدانم جز بروبچههای شمال، کسی اسم «سقانفار» را شنیده باشد. این عمارتهای چهارگوش ـ که از ملحقات تکیههای شمال کشورند ـ برای پهن کردن سفرههای نذر حضرت عباس ساخته میشدند. ساخت تکایا و سقانفارها در شمال آنقدر اهمیت پیدا کرد که در بافت شهر ساری هر محله با برپاشدن تکیهاش رسمیت پیدامیکرد.این سقانفار در فیروزجان بابل قرار دارد.
روایت تصویری عاشورا
زمانی اعتبار و معروفیت خیلی از تکیهها به همین مجالس و نقاشیها بود؛ نقاشیهایی که اگرچه اسمشان نقاشی قهوهخانهای بود اما بهترین نمونههایشان در تکیهها به چشم میخوردند.
خیلی از نقاشهای معروف دوران قاجار مثل قوللر آقاسی، محمد مدبر و محمد ارژنگ با تمام اعتقادشان قلممو به دست گرفتند و در و دیوار تکیه را پر از شمایلهایی کردند که در حال نمایش دلاوریهای یاران امام حسین(ع) و خواری سپاهیان اشقیا بودند. این مجلس هم روایتی است از عاشورا به قلم اسماعیلزاده.
تکیه معاونالملک
اگر مخالفان حسین خان معینی، تکیه معاون الملک را در سال 1327 به توپ نمیبستند، حالا این تکیه، چنین کاشیکاریهای زیبایی نداشت. بعد از این اتفاق، 4 برادر معینی، عزمشان را جزم کرده و شروع به بازسازی تکیه کردند، برای تزئین دیوار و سقف تکیه هم ـ که تا قبل از این تزئینات گچی و آیینه کاری داشت ـ یک تیم از استادان کاشیکاری دعوت شد، تا یکی از شاهکارهای هنر کاشیکاری معاصر، اجرا شود. حالا دیوارها و سقف این تکیه پوشیده از کاشیهایی است که روایت وقایع عاشورا را میکنند. تکیه معاون الملک در شهر کرمانشاه قرار گرفته.
از تمام شکوه و عظمت تکیه دولتی که زمانی بلندترین ساختمان پایتخت به حساب میآمد، حالا فقط همین تابلو باقی مانده. هنرمند جنت مکان ـ محمد غفاری ـ تمام تلاش خود را کرده تا حال و هوای آن زمان تکیه دولت را توی اثرش بگنجاند.پایین مجلس روی سن و بین آن همه هیاهو هنرپیشهها دارند تعزیهشان را اجرا میکنند.
کمی بالاتر توی آن حجرههایی که محوطه را دوره کردهاند، اشراف و رجال دولتی در حال تماشای نمایش هستند و آن ایوان بلندی ـ که هیکلش تمام 3 طبقه را پر کرده ـ جایگاه چه کسی به جز شاه میتواند باشد؟
تکیه امیرچخماق
برای یزدیهای قناعتپیشه، یک ایوان و یک میدان مستطیل شکل کافی بود تا با آن یک تکیه به راه بیندازند. این ایوان ـ که حالا یک جورهایی نماد شهر یزد به حساب میآید ـ در واقع جایگاه ویژهای بود برای بزرگان و سرشناسان شهرکه آمده بودند تا آنچه را روی سن میدان میگذشت، تماشا کنند. باقی مردم هم دورتا دور سن و کف میدان پهن میشدند تا همه چیز سر جای خودش قرار بگیرد.
دیگر کمتر شمرخوانهای قرمزپوش و امامخوانهای سبز پوش را توی ایام محرم میبینیم. در گذشته ای نهچندان دور، تعزیه بر اساس ماهیت و پیامش جایگاه ویژه خود را پیدا کرده بود اما حالا به خاطر بیتوجهی به تکیهها ، تعزیه هم کمکم دارد به دست فراموشی سپرده میشود.
در ایام سوگواری، حیاط خیلی از خانههای اشرافی تنها با پوشاندن محوطه شان به وسیله چادر تبدیل به حسینیه یا تکیه میشدند اما این فقط حیاط تکیه بیگلر بیگی کرمانشاه است . توی حیاط تکایا مراسم مربوط به حضرت عباس ـ علمدار کربلا ـ اجرامیشد. تکیه بیگلر بیگی حالا با تمام آن آیینهکاریهای زیبایش ـ که به خرج عبدالله خان معروف به بیگلربیگی اجرا شده بود ـ تبدیل به موزه خط و کتابت شده است.
تکیه دولت
ظاهرا امیرکبیر بعد از مرگش هم برای مردم ایران واسطه خیر بوده است. تکیه دولت ـ که بزرگترین نمایشخانه تاریخ ایران است، در سال 1284 به دستور ناصرالدین شاه و بعد از قتل امیرکبیر در زمینی که خانه او در آن قرار داشت، ساخته شد؛ هر چند حالا دیگر اثری ازآن تکیه وجود ندارد اما اینطور که میگویند، تکیه دولت در شرق مجموعه کاخ گلستان و در 4 طبقه ساخته شده. در ایام برگزاری تعزیه، آن اسکلتهای فلزی ـ که چهار چوب سقف را تشکیل میدادند ـ با چادر پوشانده میشدند تا جمعیتی که در حال تماشای نمایش بودند، از گزند آفتاب و باران در امان بمانند.